من در محاق، در داستان همشهری بهمن ماه

16142250 10154309434826964 5961613012541946289 n1 - من در محاق، در داستان همشهری بهمن ماه

من در محاق، در داستان همشهری بهمن ماه

من در محاق، در داستان همشهری بهمن ماه 526 526 logos

16142250 10154309434826964 5961613012541946289 n1 - من در محاق، در داستان همشهری بهمن ماه
در قالب نوشتن همیشه طرفدارها و مخالفینی دارد، این که ما قالبی را برای نوشتن انتخاب می‌کنیم خیلی هم با معنی نیست، درواقع انتخاب کلمه‌ی معناداری نیست. وقتی تصمیم می‌گیرم چیزی بنویسم (یعنی قرار است از کلمات برای بیان احساسات، توضیح ماوقع یا انتقال ایده‌ای استفاده کنیم) قالب‌های زیادی جلو دست‌مان نیست و این محدوده و محدودیت به زمانه‌مان برمی‌گردد. در دوره‌های مختلف و به خاطر بازارپسندی، روال‌های تکنولوژیکی و نیازهای جامعه قالب‌هایی مرسوم می‌شوند و ورمی‌افتند، ما در همین قالب‌های مرسوم زمانه می‌نویسیم. مثلا در دوره‌ای از نثر فارسی اخوانیات و شکاریه‌ها بسیار مرسوم بودند اما امروز کمتر کسی در این قالب‌ها می‌نویسد در عوض سعی می‌کنیم با صد و چهل کاراکتر توئیت کنیم. قالب‌های نوشتن زیباشانسی‌های خودشان را به ما تحمیل می‌کنند، همین‌طور قواعدشان را و محدودیت‌هاشان را. مموآر یکی از قالب‌هایی است که در فارسی بسیار کم نوشته شده، آن‌قدر کم که حتا معادل مناسبی برای به فارسی صدا کردنش نداشتيم، نمونه‌های خوب و شاخصى که بتوانیم درفارسی به آن اشاره كنيم.

در داستان همشهری بهمن ماه بخوانید