ملانکولیا

photo 2017 07 24 23 24 29 1170x658 - یادداشتی بر کتاب آناتومی افسردگی

یادداشتی بر کتاب آناتومی افسردگی

یادداشتی بر کتاب آناتومی افسردگی 1280 1280 logos

پیش از جلسه رونمایی این کتاب، عنوان آن را دیده بودم و قطعن برای من که افسردگی را یکی از زیباترین ارگانایزیشن ها می‌دونم و پیوند ادبیات و روانشناسی یکی از اصلی‌ترین علایقم محسوب می‌شه، به خواندن کتاب ترغیب شدم. تا جلسه‌ی رونمایی که نویسنده قسمتی از متن را خواند و شنیدن تصاویر سوررئال و کاراکتر آن قسمت از رمان برایم جذاب شد.

این یادداشت مختصر، دیدگاه شخصی من مبتنی بر روانشناسی کلاسیک بر تنِ متن است:
با وجود اینکه مرز معناییِ سوگ(ماتم) و افسردگی(ملانکولیا) در متن گاهی در هم تنیده اند و تجربه ی خسران، محرومیت و فقدان خصیصه ی بارز هر دو است اما آنچه در بخش اعظم رمان، افسردگی را به خوبی از سوگ متمایز می کند، سرگشتگی و سرگردانیِ ناشی از فقدانی است که در اسفندیار، پری و مهران می بینیم.
آن سرگشتگی ناشی از فقدانی که آنها الزامن نمی دانند چه چیزی را از دست داده اند!
آن جست و جویِ در پی یافتن یا بازگردانیِ آبژه و یا جست و جویی برای اغنای ایگو.
آنجا که اسفندیار فکر کرد “شاید اگر مادرش با او حرف می زد این جوری سرگردان عالم نمی شد”. که مادر، فقدان اسفندیار باشد. که علی فقدان اسفندیار است. و آن حیرانی ای که پری را به جست و جوی یاار (آبژه) می کشد. حیرانیِ به وقتِ معاشقه و تن. حیرانی با رویای شکم مادر. و مهران که چون کودکی بی پناه به مادرش می گوید: “فقط می خوام بهم بگی عمو مجتبی رو ول می کنی می آیی با من زندگی می کنی.” و این تلاش برای تصاحب مادر، همان ذوب شدن در آبژه ی عشق مادر است. ذوب شدنی ناشی از تمایز ناکافی آبژه و ایگو. تا نارسیزمِ کودکی دیگر بار تکرار شود. نارسیزمی که با همان فقدانها خراش برداشته و سرگردانیِ خود در پی فقدان آبژه-آنچه که در افسردگی مسلم است- پدید آمده.
آناتومی افسردگی به خوبی جهان افراد نوراتیک را نشان می دهد. جهانِ ستیز بر سر آبژه، کشمکش برای حفظ یا نابودی آبژه، شکایتِ معطوف به و رنجِ ناشی از آبژه.
که جهانِ افراد نوراتیک، جهان درگیری با آبژه هاست.

هلیا رهنمایی
تیر ماه 1396