پرسش طوطیمگ: چند سال دیگر، وقتی به 1400 شمسی برسیم، رمان ایرانی صد ساله میشود.به نظر شما آیا طی این دورهی صدساله، رماننویسیِ فارسی رشدی درخور داشته، و جریانهای مختلف رماننویسی شکل گرفته است یا نه؟ چه علتهایی برای رشد یا عدم رشد رمان فارسی برمیشمارید؟
پاسخ پنجم
رمان فارسي جوان است، خيلي جوان است حتا از سينما و عكاسي و نمايش نامه نويسي فارسي هم جوان تر است. مقايسه اش با شعر و موسيقي كه ديگر مقايسه ي پيل و پشه مي شود. با همين قياس اگر به نسبت سينما نگاه كنيم رمان فارسي دستاوردي جهاني نداشته حتا ارتباط مناسبي با خوانندگان داخلي اش نداشته اما وضعش از نمايش نامه نويسي بهتر است. درواقع وضعيت نسبي نه خوب نه بدي داشته اما اين چشم انداز من از رمان فارسي نيست.
رمان فارسي فرصت هاي زيادي براي همه خواني داشته كه خودمان از دستش داده ايم، اسماعيل فصيح و حسينقلي مستعان دو فرصت از دست رفته ي همه خواني رمان فارسي است كه با خارشماري خود نويسنده ها از دست رفتند، نويسندگاني كه تصورشان از ادبيات آن بود كه خودشان مي پسنديدند نه آن چه مخاطب مي پسنديد.
نكته ي اصلي در رمان فارسي اين است كه گونه هاي مختلف را تجربه نكرده و در طي اين صد سال جوري از رمانس اجتماعي را بازتوليد كرده. دايم رمان هايي مي خوانيم كه در بستر حوادث اجتماعي اين صدساله عشق هاي از دست رفته و جواني هاي از دست رفته را شرح مي دهند. نمونه هاي درخشاني مثل سووشون و سمفوني مردگان با همين الگو نوشته شده اند و رمان هاي بد و ضعيف فراوان. نتيجه اين كه در اين صد سال رمان هايي بسيار شبيه به هم داريم و نادره هاي متفاوت هم به چوب تفاوت شان از اين قالب رانده ايم اما باز اين چشم انداز من نيست.
رمان فارسي با همه ي مشكلات و ادباري كه گرفتارش است به لحاظ مضمون از سينمامان جلوتر است، اگر رمان ها خوانده نمي شوند به اين معنا نيست كه نوشته نمي شوند. سينماي ما در اين صدساله با همين داستان هاي رمانس اجتماعي توانسته دنياگير شود پس چرا ادبيات مان نتواند. درواقع بسياري از داستان هايي كه در سينما مخاطب جهاني را جذب مي كند قبلن در رمان فارسي گفته شده يا هم زمان نوشته شده، رمان فارسي بايد دنبال ابزارهاي ارايه برود.
ورود فيلم به ايران همراه قانون هاي حقوق مولف بوده و براي خريد دوربين پخش فيلم تا حلقه هاي فيلم بايستي حقوق مولف و مخترع پرداخت مي شده در حالي كه ادبيات بدون اجازه و تنها با نيت مترجم وارد مي شده، اين باعث شده رمان خارجي هميشه به رمان فارسي از لحاظ عده و عده برتري داشته باشد. بهترين رمان هاي بهترين رمان نويس هاي جهان در مقابل رمان هايي از نويسنده هاي ايراني، اين نابرابري ذائقه ي خواننده ي ايراني را به سمت آن كيفيت ارزان رمان خارجي برده، خرده اي هم به اين نمي شود گرفت اما اين وضع براي نويسنده واقعن نبردي نابرابر است، در اين نبرد نابرابر به نظرم رمان فارسي بسيار سربلند بوده يك بازنده ي سربلند اما باز اين چشم انداز من نيست.
رمان فارسي بايد. ابتدا سنگرهاي همين جا را فتح كند، بايستي همين جا خواننده داشته باشد در ساحت خوانندگان فارسي خوان و بعد براي بازار منطقه اي دورخيز كند، براي خوانندگاني با فرهنگ هاي نزديك و بعد بازار جهاني.
رمان فارسي بايستي متنوع شود براي سليقه هايي كه ديگر فقط رمانس اجتماعي نمي پسندند.
رمان فارسي بايد خودپالايانه عمل كند يعني رمان ضعيف و متوسط توسط ناشرها چاپ نشود چون اين رمان ضعيف و متوسط توسط خواننده كنار شاهكارهاي ادبيات جهان مقايسه مي شود و همين باعث مي شود رمان فارسي دايم بي كيفيت تر به نظر برسد.
رمان فارسي بايد خودش را به سينما تحميل كند تا سينما بستري براي تبليغ آن شود.
وضع رمان فارسي بعد صدسالگي بهتر مي شود اين بيش از آن كه چشم انداز من باشد اميد من است.