داوری‌کردن سن،‌ تجربه و سطح خاصی لازم دارد

2473837 - داوری‌کردن سن،‌ تجربه و سطح خاصی لازم دارد

داوری‌کردن سن،‌ تجربه و سطح خاصی لازم دارد

داوری‌کردن سن،‌ تجربه و سطح خاصی لازم دارد 600 400 logos
آسیب‌شناسی جوایز ادبی در گفت‌وگو با ایبنا:
 
تاریخ انتشار : يکشنبه ۳ دی ۱۳۹۶ ساعت ۱۰:۱۵

 

  

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، تعداد جشنواره‌های ادبی در سال‌های اخیر روند روبه رشدی داشته است. چیزی که این میان کم‌کم تبدیل به یک مساله بغرنج شده،‌ حواشی پس از این جشنواره‌هاست. تقریبا به هر مساله‌ای از هیأت داوران گرفته تا برگزیدگان اعتراض می‌شود و همین امر باعث به حاشیه کشاندن این جشنواره‌ها و بازماندن آن‌ها از رسالت اصلی خود می‌شود. در صورتی‌که حمایت از این جوایز و کنار زدن این حواشی می‌تواند اتفاقات خوبی را برای ادبیات داستانی معاصر رقم بزند. برای آسیب‌شناسی این جوایز و راهکارهای حمایت از آن با محمد طلوعی، یکی از نویسندگانی که از برگزیدگان این جشنواره‌های ادبی است، به گفت‌وگو نشسته‌ایم. محمد طلوعی برگزیده دوازدهمین جایزه ادبی گلشیری، پنجمین جایزه ادبی «واو»، برنده بهترین فیلمنامه فیلم کوتاه شانزدهمین جشنواره فیلم شانگهای و برگزیده نخستین دوره جایزه ادبی چهل است. در ادامه گفت‌وگوی ایبنا با او را می خوانید.

با توجه به اینکه هر جشنواره داستانی و ادبی پس از برگزاری و اعلام نتایج با موج اعتراضات گسترده‌ای مواجه می‌شود، به تدریج شاهد یک نوع بدبینی به این جوایز در میان نویسندگان و پدیدآورندگان هستیم. به نظر شما سرچشمه این بدبینی از کجاست؟
من حرف شما را قبول ندارم. دلیل  اصلی اعتراضات این است که آثاری که برگزیده می‌شوند معمولا آثار شاخصی نیستند و نمی‌توانند سلایق مختلف را اغنا کنند. اما به هر حال باید در هر جایزه و جشنواره‌ای به سلیقه هیأت داوران احترام گذاشت. برگزیدگان هر جایزه برآیند سلیقه تیم داوری هستند و با تغییر ترکیب این تیم برگزیدگان تغییر می‌کنند. ممکن است در یک جشنواره‌ سه نفر داور باشند و اثر من برگزیده شود و در همان جشنواره اگر آن سه نفر تغییر کنند،‌ شخص دیگری برگزیده خواهد شد. برگزیده شدن یک اثر خاص در نتیجه داوری افراد خاص و نزدیک به برگزیده اثر هم لزوما به معنای رفیق‌بازی نیست و با تغییر تیم داوری نتایج قطعا در هر جایزه و دوره تغییر می‌کند. کلا قضاوتِ داوری رابطه زیادی با سلیقه اشخاص و داوران دارد. برای اعمال سلیقه 

آثار برگزیده این جشنواره‌ها از نظر سلیقه عام جامعه درخشان نیستند و به همین علت است که در فروش کتاب برگزیدگان اتفاق خاصی رخ نمی‌دهد.
 

خود هم باید جایگاهی داشته باشیم تا بتوانیم به عنوان داور در این جشنواره‌ها شرکت کرده و اعمال سلیقه کنیم.
 
به عنوان نویسنده‌ای که بارها برگزیده و برنده این جوایز ادبی بوده‌اید، به نظر شما این جوایز چه تاثیری در معرفی نویسنده و فروش آثارش دارد و آیا می‌توان روی اعتبار حاصل از این جوایز حساب باز کرد؟
این جوایز روی معرفی نویسنده اثر دارد اما روی فروش آثارش خیر. به دلیل برگزاری سلیقه‌ای این مسابقات و اینکه این سلیقه معمولا با سلیقه جامعه هم‌راستا نیست، درنهایت اثری که به عنوان اثر برگزیده معرفی می‌شود، در بازار کتاب موفقیت خاصی نصیبش نمی‌شود. آثار برگزیده این مسابقات از نظر سلیقه عام جامعه درخشان نیستند و به همین علت است که در فروش کتاب برگزیدگان اتفاق خاصی رخ نمی‌دهد. اما این جوایز روی نام‌دار شدن نویسنده تاثیر خود را می‌گذارد.

به نظر شما هیأت داوران چه ویژگی خاصی باید داشته باشد تا بتواند موفق‌تر و بدون اشکال‌تر عمل  کند تا در نهایت فهرست برگزیدگان اعلام شده از سوی آن با انتقادات کمتری مواجه شود؟
به نظرم من این موضوع مستقیم به هیأت داوران مربوط نمی‌شود. برای یک داوری متعادل، داوران باید شان داوری داشته‌ باشند. هستند کسانی که با یک کتاب هم داور شده‌اند. من به شخصه خودم را درسطح داوری نمی‌بینم. و تا به حال پیشنهاد داوری برای هیچ جشنواره‌ای را نپذیرفته‌ام. به نظرم داوری کردن سن،‌ تجربه و سطح خاصی لازم دارد. گاهی هم کسانی که پیشنهاد داوری می‌دهند، عاقل نیستند و هر نویسنده ای بایدخودش ذکاوت به خرج بدهد و با یک کتاب و دو کتابی که نوشته خودش را در سطح داوری نبیند.
 
مشکل اصلی داوری که بیشتر سهم انتقادات را در حواشی مسابقات و جشنواره‌های ادبی را نصیب خود می کند از نظر شمام چیست؟
متاسفانه مشکلی که در این میان وجود دارد این  است که در جامعه ادبی ما داوری پروسه رشد حساب می‌شود. معمولا هر نویسنده‌ای در بیان رزومه ادبی خود از تعداد داوری‌های خود هم نام می‌برد. متاسفانه داوری بخشی از رشد نویسنده محسوب می‌شود و روی بحث داوری هم مناقشه زیادی وجود دارد. حال بگذریم که کسانی در جشنواره‌ها داور بوده‌اند که یک کتاب هم نداشته‌اند. بعضی‌ها هم که کلا با یک کتابی که نوشته‌اند، در تمام جشنواره‌ها داور هستند و شغل اصلی‌شان بسازبفروش است و داستان برای‌شان کوچکترین اهمیتی ندارد که اگر اهمیت داشت،‌می‌نشستند و کتاب دوم خود را می‌نوشتند. مساله دیگر این است کسی که نویسنده خوبی است لزوما داور خوبی نیست.
 
دلیل این همه اعتراضات و عدم تحمل سلایق همدیگر در برخورد با برگزیدگان یک جایزه ادبی چیست و چرا معمولا بعد از اعلام آراء داوران با موج گسترده‌ای از اعتراضات 

در جامعه ادبی ما داوری پروسه رشد حساب می‌شود. معمولا هر نویسنده‌ای در بیان رزومه ادبی خود از تعداد داوری‌های خود هم نام می‌برد.
 

به برگزیدگان و فهرست نهایی مواجه هستیم؟
دلیل این مساله این است که گاهی شأن آثار شرکت‌کننده بیشتر از شان تیم داوری است. گاه تیم داوری سطح  لازم را برای بررسی آثار ندارد. به عنوان مثال وقتی در جشنواره‌ای سه نفر داور می‌شوند و اثری  از جعفر مدرس صادقی حذف می‌شود،‌ باید هم به این فهرست نهایی و برگزیدگان اعتراض کرد که در نتیجه ناکارآمدی هیئت داوران رخ می‌دهد.
 
با وجود جشنواره‌های متعدد و تیم‌های داوری مختلف گاهی اسم برخی اشخاص و بهتر بگویم اسم برخی کتاب‌ها و آثار در اغلب جوایز به چشم  می خورد. به نظر شما چه عواملی در دیده شدن یک اثر و برگزیده شدن آن در یک جشنواره ادبی تاثیرگذار است؟
عوامل مختلفی این میان تاثیرگذار است. شهرت خالق اثر می‌تواند یکی از این عوامل باشد. جمیع جوانب برای مطرح شدن یک اثر خاص تاثیرگذارند. به عنوان مثال تبلیغات نشر برای دیده شدن یک اثر تاثیرزیادی دارد و گاهی کیفیت یک اثر در نتیجه این تبلیغات تحت‌الشعاع قرار می‌گیرد. بازی‌های زمانه هم در دیده‌شدن و دیده‌نشدن یک اثر خیلی تاثیر دارد. گاهی پیش می‌آید که اثری خوب زمانی منتشر می‌شود که همزمان با او چند اثر قوی هم در بازار هستند و کتاب آنطوری که حقش است،‌دیده نمی شود. اما در شرایطی که بیشتر جشنواره‌های ما به حاشیه رانده شده‌اند،‌همه چیز بیشتر شبیه بازی و شوخی است و کلا برگزیدگانش را هم نباید زیاد جدی گرفت.

جشنواره‌های ادبی زیادی امروزه برگزار می‌شوند که معمولا بعد از یک تا دو دوره برگزاری به کار خود پایان می‌دهند. این امر بیشتر درمورد جوایز خصوصی اتفاق می‌افتد. به نظر شما دلیل استمرار نداشتن جوایز خصوصی و پا نگرفتن آن‌ها در مقایسه با جوایز دولتی چیست؟
در این مساله هیچ شکی وجود ندارد که مهم‌ترین عامل بازدانده جوایز خصوصی، جوایز غیرخصوصی هستند و این جوایز را رقیب شخصی خود می‌بینند. جوایز خصوصی موانعی دارند. جوایز دولتی بر اساس مصلحت‌اندیشی جلو می‌روند و جوایز خصوصی با تنگ‌نظری مواجه می‌شوند. در این مساله شكي ندارم که مهم‌ترین عامل بازدانده جوایز خصوصی، جوایز دولتى هستند و این جوایز را رقیب شخصی خود می‌بینند. جوایز خصوصی هم موانعی دارند. جوایز دولتی بر اساس مصلحت‌اندیشی جلو می‌روند و جوایز خصوصی با تنگ‌نظری مواجه می‌شوند.
 
دلیل مطرح نشدن و شهرت نداشتن یک جایزه ادبی در میان مخاطب عام چیست و چه عواملی بر این روند تاثیرگذار است؟ اسپانسرینگ و حمایت مالی تا چه حد می‌تواند بر شهرت یک جایزه در سطح جامعه موثر باشد؟
متاسفانه در جامعه ما مد تاثیرگذارتر از ادبیات است. اگر شما بخواهید یک شوی لباس راه بیاندازید به راحتی برایش یک اسپانسر مالی پیدا می‌شود 

یک جشنواره ادبی اعتبار خود را از برگزیدگانش می‌گیرد. اگر برگزیده مورد قبول نباشد به نحوی جایزه مخدوش می‌شود.
 

اما یافتن حمایت مالی برای یک جایزه ادبی کار سختی است. دلیل آن هم این است که رابطه مردم با ادبیات کم شده است. ما تلویزیون و رادیو و … برای ادبیات نداریم و در نهایت ادبیات ما محفلی برگزار می شود تا مردمی. اما به هر حال تعدد این جوایز خوب است و هر جای دنیا را که نگاه کنیم با انبوهی از جوایز ادبی و هنری مواجه می‌شویم. اما این جوایز در جاهای دیگر دستاورد دارد. مثال جایزه کنگور دستاورد مالی ندارد اما آثار نویسنده برگزیده این جایزه در سراسر دنیا با فروش و و استتقبال چشمگیری روبه‌رو می شود. از جوایز ما نه پول درمی‌آید،‌ نه شهرت برای نویسنده و خب اینکه از این جوایز کوچک و خصوصی هم که به صورت محفلی برگزار می‌شود، توقع جهانی کردن و دیده‌شدن و بزرگ شدن داشته باشیم با هم جور درنمی‌آید.
 
یک جشنواره ادبی اعتبار خود را از چه چیزی می‌گیرد،‌ جایزه و اسپانسرینگ مالی یا هیئت داوری؟ چه چیزی در این میان در استقبالی که از جایزه می شود تاثیرگذارتر است؟
به نظر من ترکیب این دو عامل خیلی تاثیرگذار است. اما به زعم من یک جشنواره ادبی اعتبار خود را از برگزیدگانش می‌گیرد. اگر برگزیده مورد قبول نباشد به نحوی جایزه مخدوش می‌شود. هر جشنواره‌ای باید استراتژی خاص خودش را داشته باشد. اگر هر جشنواره‌ای سیاست‌گذاری مشخصی داشته باشد و بداند که به چه نوع آثاری می‌خواهد جایزه بدهد،‌ در انتخاب ترکیب تیم داوری خود هوشمندانه‌تر عمل می‌کند. به عنوان مثال اگر در جشنواره‌ای هدف این باشد که یک رمان در بخش عامه‌پسند برگزیده شود،‌ آن وقت به سراغ محمود دولت‌آبادی برای داوری نمی‌رود و همچنین اگر در جشنواره‌ای هدف انتخاب آثار نویسندگان جوان باشد، داوران را از بین کسانی که از نویسندگان جوان بدشان می‌آیند،‌ انتخاب نمی‌کنند. گاهی هم سیاست‌گذرای یک جشنواره با تیم داوری آن همخوانی ندارد. به عنوان مثال در جایزه جلال هدف انتخاب اثری همه‌پسند است اما داورانی که انتخاب می‌شوند،‌ سلیقه‌شان با این سیاست‌گذاری یکسان نیست. اگر هر جشنواره‌ای استراتژی خاصی برای خودش طراحی کند و این استراتژی و سیاست‌گذاری از داوران هر دوره به دوره بعدی منتقل شود، نتیجه نهایی خیلی بهتر خواهد بود. اما عملا می‌بینیم که اینطور نیست و با عوض شدن هیأت داوران هر جشنواره، هر تیم داوری که روی کار می‌آید بنا به سلیقه خود داوری می‌کند و معمولا جشنواره‌ها هدف‌گذاری و استراتژی خاصی برای دوره بعدی خود ندارند. دبیرخانه جوایز باید سیاست‌گذاری و هدف‌گذاری برای دوره‌های آتی خود داشته باشد تا در نهایت عملکرد بهتری ارائه بدهد.