این دانهی فلفل عطر تو را دارد بلاتشبیه
دستهام را کردهام توی جیبم و سوت میزنم
تنها کاری که برمیآید ازم
پریداری میکنی
طایفهای را بستهای به تختم
طایفهای را گذاشتهای توی عکسهات
توی خیابان یکی صدات را دارد یکی صورتت
یکی مثل تو رد میشود از خیابان
زنجیر میکردیم به دماوند بهتر از این بود هزار پری باشی دور و برم
کف دستم نوشتی دوستم داری
طلسمی که به هر چه زدم پر از شبیه تو شد