زهرا حقیقی – رشت ، خبرنگار
محمد طلوعی یکی از نویسندگان جوان و خوش ذوق گیلانی است . وی دانش آموخته سینما از دانشگاه سوره و ادبیات نمایشی از پردیس هنرهای زیبا در دانشگاه تهران است . نخستین رمان وی با عنوان «قربانی باد موافق» در سال 86 منتشر شد و او موفق به کسب پنجمین جایزه ادبی «واو» یا رمان متفاوت سال شد. همچنین وی در سال 91 نیز با انتشار مجموعه داستان «من ژانت نیستم» برنده دوازدهمین جایزه ادبی گلشیری شده است. طلوعی در سال 95 نیز به عنوان برگزیده نخستین دوره جایزه ادبی «چهل» شد که هرساله از سوی مکتب تهران به نویسندگان جوان زیر چهل سال و خوش آتیه اهدا می شود.رمان «آناتومی افسردگی» نوشته محمد طلوعی به تازگی توسط نشر افق منتشر و راهی بازار نشر شده است. به همین بهانه گفت و گویی کوتاه با این نویسنده انجام داده ایم که در ادامه می خوانید.[fruitful_sep]
چه عاملی باعث شد که این کتاب را بنویسید؟
اناتومي افسردگي براي من جوري جامعه نمايي داشت، دلم مي خواست راجع به شكست خورده ها بنويسم، قهرمان هاي منزوي و رو زوال، نه ادم هاي فرودست يا فرادست، طبقه اي از ادم ها كه مثل خودم و خودمان هستند، ادم هايي با شكست هاي كوچك و پيروزي هاي كوچك كه از دست خودشان هم حوصله شان سر مي رود. نمي خواستم قهرمان بسازم مي خواستم قهرمان هاي درون هركدام مان را نشان بدهم، مي دانم گفتن اين كه مي خواستم صداي يك نسل باشم كار بيهوده اي است. يك همچين ادعايي بسيار بيهوده است چون احتمالن من تجربه اي اندكي از نسل خودم هستم اما سعي كرده ام به اين صدا نزديك بشوم، اين صدايي كه عليه بيهودگي اطرافش مي شورد و مسخره اش مي كند و باز در مواجهه با ان شكست مي خورد.
در داستان «آناتومی افسردگی» چه محورهایی را مدنظر داشتید و چه شباهت هایی بین آثار داستانی قبلی تان با این داستان وجود دارد؟
من يك منظومه ي فكري را در اثارم دنبال مي كنم و هر كتابم لمحه اي از اين منظومه است. اناتومي افسردگي دو كتاب همراه دارد يكي “دايرة المعارف روياها” و ديگري ” الفباي وجد” هر سه ي اين كتاب ها جوري جامعه نگاري معاصر است و نگاهي استعلايي به زندگي دارد ، اين كه ارزش خوشي هاي كوچك زندگي چه قدر بيشتر از كليت ان است و چه طور با فراموش كردن اين ارزش هاي كوچكي كه زندگي برامان مي سازد و دويدن دنبال سراب موفقيت و زندگي بهتر همين چيزي كه داريم را از دست مي دهيم.
شما با داستان هایی چون ((قربانی باد موافق)) یا ((من ژانت نیستم)) موفقیت هایی در جوایز ادبی کسب کرده بودید،فکر می کنید با رمان ((آناتومی افسردگی)) هم بتوانید حائز کسب جوایز برتر شوید؟
جوايز بخشي از روند توليد و عرضه ي يك كتاب هستند، انگيزه هايي به نويسنده ها براي نوشتن و انگيزه هايي به خواننده ها برا خواندن مي دهند. جايزه براي من در فرايند خلق اهميتي ندارد، يعني وقتي مي نويسم اهميتي به جايزه ها نمي دهم اما براي ديده شدن يك متن مهم هستند. اگر اناتومي افسردگي جايزه بگيرد خوشحال مي شوم اگر نگيرد اما ناراحتي ندارد، چون اين كه كتابي جايزه بگيرد به خيلي چيزها بسته است، از كتاب هاي ديگري كه در ان سال درامده اند تا تركيب هيات داوران.
همیشه بین عنوان و درونمایه کتاب ارتباط خاصی وجود دارد چقدر عنوان این کتاب با محتویات درونی آن نزدیک است؟
اسم كتاب درواقع جوري رونمايي از محتوا است و واكاوي جامعه ي افسرده و افسرده ساز به صورت تماتيك در هر سه داستان كتاب وجود دارد.ك تاب هاي من با خط باريكي از شخصيت ها به هم وصل اند، يعني بعضي از ادم ها در داستان هاي ديگر حاضر مي شوند.
شما بیش از این در داستان «من ژانت نیستم» فضاهایی از شهر رشت را به تصویر کشیده بودید،آیا در داستان های آتی شما شاهد این روایت از جغرافیایی که به آن تعلق دارید هستیم؟
يك مجموعه داستان ديگر به اسم “گمشده هاي ازلي” دارم كه دوباره به رشت و داستان هاي اين شهر بر مي گردد. راستش رشت براي من بيشتر از محل وقوع حوادث داستان ها است، رشت براي من جوري از زندگي و روابط است كه در جاهاي ديگر وجود ندارد.
در داستان ها شما خود نویسنده هم به عنوان راوی وجود دارد،آیا این مساله یک تکنیک پست مدرن است یا صرفا بر اساس علاقه شما چنین کاری انجام می شود؟
در رمان هايم راوي و نويسنده يكي نيستند، در مجموعه داستان هام البته اين كار را كرده ام البته و جوري شيوه ي روايي در داستان هايم است.
سواد سینمایی شما چقدر بر داستان نویسی شما تاثیر گذاشته است؟
سواد سينمايي امروز حتا بيشتر از سواد ادبي در جامعه مان وجود دارد، ادم ها براي اين كه بخشي از تاريخ ادبيات را بخوانند بايد وقت زيادي را صرف كنند اما شناختن بخشي از تاريخ سينما واقعن وقت كمتري مي خواهد.