نوشته شده توسط:

modir

این دانه‌ی فلفل عطر تو را دارد بلاتشبیه

این دانه‌ی فلفل عطر تو را دارد بلاتشبیه 150 150 modir

این دانه‌ی فلفل عطر تو را دارد بلاتشبیه

دست‌هام را کرده‌ام توی جیبم و سوت می‌زنم

تنها کاری که برمی‌آید ازم

پری‌داری می‌‌کنی

طایفه‌ای را بسته‌ای به تختم

طایفه‌ای را گذاشته‌‌ای توی عکس‌هات

توی خیابان یکی‌‌ صدات را دارد               یکی صورتت

یکی مثل تو رد می‌شود از خیابان

زنجیر می‌کردیم به دماوند بهتر از این بود هزار پری باشی دور و برم

کف دستم نوشتی دوستم داری

طلسمی که به هر چه زدم پر از شبیه تو شد

فيلم متاسفانه به سرانجام رسيد

فيلم متاسفانه به سرانجام رسيد 150 150 modir

11222997_10204538041153104_2346424271981106049_o

ناشناس در این آدرس

ناشناس در این آدرس 150 150 modir

ناشناس در این آدرس

مردی در تعقیب من است

که من نیستم

سایه‌ی من نیست

مامور اطلاعات نیست

بارانی سیاه و کلاه سیاه و دستکش سیاه ندارد

ولی هرکاری می‌کنم توی دفتری می‌نویسد

حتمن نوشته در راه انقلاب به تو فکر می‌کنم

خانه‌ات را عوض کن

کمونیست رفت، ما ماندیم و حتی خندیدیم

کمونیست رفت، ما ماندیم و حتی خندیدیم 150 150 modir

comonim comonism-raft

  • کمونیسم رفت، ما ماندیم و حتی خندیدیم
  • نویسنده: اسلاونکا دراکولیچ
  • مترجم: رؤیا رضوانی
  • نشر گمان
  • چاپ دوم؛ 1393