سرگشتگی و دوگانگی معرفی کتاب«قربانی باد موافق» اثر محمد طلوعی
قاسم فتحي / روزنامه شهرآرا / 15 تير 1393
جوانی سبکسر که از سربازی فرار کرده، عاشق دختری میشود که او خواستگار دیگری هم دارد. تلاشش را میکند ولی به ثمر نمینشیند و آن دختر نصیب حریف میشود. این تقریبا همه داستان رمان اول محمد طلوعی است. «قربانی باد موافق» از آن دست کتابهایی است که باید بیشتر روی نثرش متمرکز بود و از آن لذت برد. دعواهای درونخانوادگی پسر با پدر و مادرش و همچنین با رقیبش «مترس»، پسر صمصام از نقاطقوت این رمان است. حالا جوان سرخورده از عشقی ناکام به انزلی میرود تا به پیشآمد روزگار وردست طبیب آندره باشد؛ آن هم در بلبشوی حضور متفقین و روسها در رشت میماند و باز تنهاتر از گذشته از وطن خود هجرت میکند.
«دیگر شبیه عاقلهمردها شدهای که نمیخواهی تعجبی نشان بدهی، سیگارت را خاموش میکنی و سر تکان میدهی. « آقا جان چطوره؟ زندهس؟» یادت نمیآید پیرمرد را با خطهای تازه کنده صورتش کجا دیدهای، باز سر تکان میدهی، داغی استکان را در مشت میگیری و از بالای عینک نگاه میکنی.» سرگشتی و دوگانگی شخصیتها آن هم در فضای بهشدت بههمریخته و سیاسی شمال کشور، رشت، در زمان جنگ جهانی دوم به نویسنده کمک کرده تا رمانی با انسجام بهتر و نثری سرکش و رامنشده بیافریند.
در این رمان هیچ شخصیتی مستقل نیست و هرکدام با شریک و همزادی دیگر معنا پیدا میکند. آنجا که شخصیت اصلی باید در این تناقضات بلولد و خواننده را بهشکل زجرآوری، بخوانید لذتبخش با خود همراه کند.« نمیدانستی. تبداشتی، هذیانی که تو را به در خانهاش رسانده بود یادت نیست؛ یا نخواستی بهخاطر بسپری. وقتی بههوش آمدی روی تختخواب طبیب بودی و او نبود. از ساختمان بیرون آمدی و پریدی پشت کامیونی که میگذشت. نمیدانستی کجا میرود… راه بین انزلی تا رشت یادت نمیآمد و مگر روسها گشت نداشتند که پیدایت کنند یا شاید اصلا به خانه طبیب برنگشته بودی» از چاپ اول این رمان چند سالی میگذرد، ولی بااینهمه برای آنهایی که بهدنبال رمانی متفاوت بودند و متوجه چاپ این اثر نشدند، خواندش خالی از لطف نیست. محمد طلوعی پیشتر از این شاعر خوش قریحهای بوده که حالا با اولین رمانش نشان داده که داستاننویس خوبی هم
هست.
قاسم فتحی