محمد طلوعی مهمان جلسه نهم و دهم خانه رمان همدان بود که به نقد رمان تازه چاپ «رئال مادرید» و سخنرانی او درباره تجربه ها و منابع نوشتن اختصاص داشت. در آغاز، تیمور آقامحمدی به معرفی خانه رمان همدان و وضعیت داستاننویسی در همدان پرداخت، سپس محمد طلوعی فصل «رؤیای آدمهای کور» از رمان «رئال مادرید» را برای حاضران قرائت کرد و جلسه با نقد و بررسی رمان از دید خوانندگان خاضر ادامه پیدا کرد
در دهمین جلسهی خانهی رمان همدان، که روز جمعه هفتم آذر در محل حوزه هنري استان همدان تشكيل شد، محمد طلوعی تجربه های شخصی خود در نوشتن رمان را برای شرکت کنندگان بازگو کرد و البته ترجیح داد بیشتر دربارهی بنبست نوشتن صحبت کند تا نوشتن، چرا که معتقد بود که همه با نوشتن درگیر هستند، ولی گاهی به بنبست میرسند: توصیه میکنم کتاب «تسلیبخشیهای فلسفی» اثر آلن دوباتن را حتماً بخوانید. این کتاب میتواند آرامشی به ما بدهد که چگونه با شکستهایمان روبهرو شویم.
طلوعی با این سؤال مباحثش را پیش برد: منابع الهام شما در نوشتن چیست؟ نویسندگان دو منبع برای الهام دارند: تجربههای دست اول و تجربههای دست دوم. نویسندگان از این دو منبع برای نوشتن بهره میگیرند. اولی، همان چیزی است که شما با قوای جسمانی و روحانی خود درک و تجربه میکنید، دومی نیز تمام چیزهایی که میبینید ولی تجربههای شخصی شما نیستند، چیزی که دیگران به واسطهای به شما میرسانند: فیلم، داستان، موسیقی و… . نویسندههای تازهکار تنها با تجربههای دست اول یا دست دوم خود مینویسند. بنابراین دو دستهاند: آنهایی که خاطرات خودشان را مینویسند و آنهایی که آنچه در کتابها و فیلمها دیدهاند مینویسند.
نویسندهی حرفهای اولین چیزی که یاد میگیرد این است که چگونه رابطهای بین تجربههای دست اول و دوم برقرار کند، بهگونهای که کسی نتواند تشخیص بدهد که داستانی که نوشته، تجربههای دست اول اوست یا دست دوم. برخی از من میپرسند که چگونه یک نویسنده شویم؟ من میگویم ابتدا تجربههای دست اول فراوان داشته باشید و بعد تجربههای دوم زیادی هم به دست آورید. خیلی زندگی کنید، خیلی سفر بروید. دیدن صحنهای که فقط شما دیدهاید و نوشتن از آن. باید تواناییهاییتان در نوشتن را بالا ببرید ولی مهمترین mysugardaddysite.com چیزی که نیاز دارید دنیای متفاوتی در نوشتن است که فقط با تجربههای دست اول بزرگ میشود. چیزی که نویسندهای را از نویسندهی دیگر متفاوت میکند همین تجربههاست. نمونهی موفق آن، ارنست همینگوی است. در مقابل، نویسندههایی هستند که یکجانشیند و از خانهشان تکان نمیخورند، مثل خورخه لوئیس بورخس که با تجربههای دست دوم داستان مینوشت. خودش میگفت من با دایرهالمعارف بریتانیکا داستان مینویسم.
وقتی تجربههای دست اول و دوم ندارید چرا انتظار دارید داستانی بنویسید که دیگران را تحت تأثیر قرار بدهد؟ وقتی به اندازهی کافی جهان را نمیبینید و حوصلهاش را ندارید چرا مدعی نویسندگی میشوید؟ این را میگویم برای اینکه به ابتدا برگردیم و نرسیم به جایی که غصه بخوریم که چرا کسی داستان مرا نمیخواند!
با گذر از این دو منبع الهام میرسیم به اسلوبهای نوشتن که کاملاً آموختنی هستند. نویسندگی مثل نقاشی و مجسمهسازی و… نیست که کسی خودآموخته و مکتبنرفته شاهکار خلق کند؛ بنابراین باید این بخش را آموخت، بهترین معلم داستان نیز خواندن داستان است.
طلوعی یکی از مهمترین چیزها در نوشتن داستان را شناخت مقدار لازم در بهکارگیری توصیف، فضاسازی و… برشمرد: یک سو، بیشینهگرایی (MAXIMALISM) و در سوی دیگر کمینهگرایی (MINIMALISM) است. استاد اولی فئودور داستایوفسکی است و دومی ریموند کارور. باید مشخص کنید که در کجای این نمودار میخواهید قرار بگیرید و آزادانه انتخاب کنید.
این نویسنده در ادامه مطالبی دربارهی اهمیت گسترش دایرهی واژگانی مطرح کرد: ما روزمره از 2000 کلمه استفاده میکنیم. کسی که 2000 کلمه از زبانی بلد است میگویند آن زبان را بلد است. سطح دیگری از زبان وجود دارد به نام زبان معیار که 5000 کلمه است. سطح دیگر زبان فرهیختگانی و تخصصی است که 5000 کلمه دارد. یک نویسنده چقدر کلمه احتیاج دارد؟ نویسنده نباید زیر 20000 کلمه بلد باشد. این به معنای آن نیست که ما همهی 20000 کلمه را در داستان استفاده کنیم، بلکه باید به وقت مناسب، فراخوانی کنید.
در پایان محمد طلوعی مطالبی دربارهی مضمون، روانشناسی، سبک شخصی، ضرورت خوانش متون کهن ادبیات داستانی مطرح کرد و از داستانها، نویسندههای مورد علاقهاش و داستانهایی که در حال نوشتنشان است برای اعضای خانهی رمان همدان حرف زد.