محمد طلوعی

نویسنده

دامپینگ کشورهای حاشیه خلیج فارس در بازار کتاب اروپا

دامپینگ کشورهای حاشیه خلیج فارس در بازار کتاب اروپا 150 150 logos

محمد طلوعی در گفتگو با خبرنگار مهر با اشاره به اینکه در حال حاضر نباید نقش شانس را در حضور کتابی از ایران در بازار جهانی نادیده گرفت، عنوان کرد: موضوع شانس در حال حاضر برای ترجمه و حضور کتابی از ایران در بازار جهانی موضوع قابل توجهی است اما ورد به بازار جهانی کتاب جز شانس، آدابی هم دارد که ما آن را بلد نیستم و به جا هم نمی‌آوریمش.

وی ادامه داد: بسیاری بر این باورند که مساله اصلی عدم توفیق ما در بازار جهانی کتاب کپی‌رایت است که ما آن را رعایت نمی‌کنیم در حالی که این مساله تنها برای ما اهمیت دارد نه برای ناشر خارجی. کپی‌رایت الان بهانه‌ای شده برای اینکه ما با استناد به آن می‌گوییم نمی‌توانیم وارد مناسبات بازار جهانی شویم و اما کسی این سوال را طرح نمی‌کند که چرا حتی وقتی  ناشر خارجی با ما وارد مذاکره می‌شود و با رعایت کپی‌رایت حق انتشار کتابی را از ما می‌خرد، نمی‌تواند باعث شود که کتاب و ادبیات ما جهانی شده و راه به بازار جهانی پیدا کند؟

طلوعی افزود: واقعیت این است که به جز موارد بسیار استثنایی کتابهای ایرانی هیچگاه توسط هیچ ناشر معتبری در دنیا منتشر نشده‌اند. وقتی می‌گوییم ناشر معتبر یعنی تجمیع فرآیند چاپ و فروش و بازاریابی و…. نویسندگان ما هم جوایز ادبی مهم جهانی را نبرده‌اند و در نهایت با استناد به این موارد ناشران غیر ایرانی به سراغ ما نخواهند آمد که اثری از ما را انتخاب کنند. از طرف دیگر ما مترجم مسلط به زبان فارسی هم در دنیا کم داریم. مثلا برای ترجمه به ایتالیایی دو، تا برای فرانسه سه، برای آلمانی پنج و برای انگلیسی کمی بیشتر مترجمانی هستند کسی که زبان فارسی را می‌دانند و می‌توانند از فارسی ترجمه کنند.

وی در همین زمینه تصریح کرد:  در دنیا دو زبان اصلی در حال حاضر که خاصیت مرجعیت دارند انگلیسی و اسپانیایی است. اگر بتوانیم وارد بازار کتاب رد این زبان‌ها شویم گام بزرگی برای جهانی شدن برداشته‌ایم البته دو زبان ژاپنی و ترکی هم هست که بازار کتاب خوبی دارند اما باقی زبان‌ها وضعشان چندان تعریفی ندارد. یعنی ترجمه شدن ادبیات ما به فرانسه و آلمانی منجر به اتفاق ویژه‌ای نمی‌شود مگر استثناهایی مثل برگزیده شدن در یک جایزه ادبی  مهم. پس این تصور که ترجمه به سایر زبان‌ها بازارهای بزرگ کتاب را پیش روی ما باز می‌کند الزاما درست نیست.

نویسنده رمان «آناتومی افسردگی» با بیان اینکه در حال حاضر بازار انگیزه‌ای برای توجه به ندارد گفت: دامپینگ کشورهای حاشیه خلیج فارس در بازار کتاب اروپا را نیز نباید فراموش کرد. وقتی شما با یک ناشر اروپایی وارد مذاکره می‌شوید قبل از هر چیز از شما می‌پرسد که چه فاندی برای انتشار کتاب خودت داری. این بسیار مرسوم است. بسیاری از نویسندگان عربی به همین اعتبار بین دو تا پنج هزار یورو به ناشران پول می‌دهند که کتابشان به سایر زبان‌ها ترجمه و چاپ شود. برای زبان فارسی ما این فاند را نداریم. ترکیه هم تا زمان ایجاد قفسه کتابهای ترکیه‌ای در بازار اروپا این فاند را پرداخت می‌کرد. ما الان با این وضعیت نیاز به یک محرک داریم که بتوانیم حداقل در اروپا بازاری برای خود دست و پا کنیم. مثلا باید یک جایزه ادبی بین‌المللی ایجاد کنیم و یا اینکه دولت پولی بپردازد. هیچ کدام از اینها رخ نداده و در نتیجه چشم انداز روشنی را هم در بازار نیست.

وی در عین حال ادامه داد: ایجاد یک جایزه ادبی بین‌المللی حتما محرک خوبی در این راه است اما تضمینی هم نمی‌دهد. الان کشورهای عربی جایزه بوکر عربی را اهدا می‌کنند اما بین خودشان هم این ضرب المثل رایج است که لبنانی‌ها کتاب می‌نویسند، مصری‌ها چاپ می‌کنند و عراقی‌ها می‌خوانند و قطر و عربستان به آنها جایزه می‌دهند. زبان فارسی این ظرفیت را ندارد. ماییم و افغانستان و کمی هم تاجیکستان که زبانمان فارسی است. اینکه فکر کنیم یک جایزه ادبی جهانی راه بیاندازیم شاید خیلی راهکار قابل توجهی نباشد اما انگیزه می‌دهند.

طلوعی با اشاره به وضعیت حمایت از ترجمه کتاب در ایران گفت: الان در ایران کتابهایی که در لیست سازمان فرهنگ و ارتباط مصوب شود برای ترجمه شدن فاند می‌گیرند. این سازوکار غلطی است. خیلی از کتابهایی که در این لیست‌ها هستند دانشگاهی هستند و اگر نیازش حس شود در دانشگاه‌ها ترجمه می‌شود و نیازی به پول دولتی ندارد. وقتی ما وارد مقوله ادبیات می‌شویم، بخش خصوصی پایش وارد می‌شود و او از این لیست سهم زیادی ندارد. در وزارت ارشاد سازوکار گرنت نیز تدارک دیده شده است که راه حل جذابی است و لی من نمی‌پسندمش. من فکر می‌کنم ما باید یک سازوکار طبیعی برای کتاب و حمایت از آن نداشته باشیم نه وضعیت حمایت به این صورت.

وی ادامه داد: ناشران اروپایی  از ما تصوری کلیشه‌ای دارند و از ما نیز آثاری در چهارچوب همین کلیشه می‌خواهند. اگر چیزی در چارچوب این کلیشه‌ها به آنها بدهیم برایشان جذاب است و فروش می‌رود اما قرار گرفتن با آنها در یک موقعیت برابر کار را سخت می‌کند. به باور من نوشتن از ایران امروز که در آن زندگی هیچ چیزی کمتر از زندگی در اروپا ندارد کار را برای ترجمه و انتشار در خارج از ایران سخت می‌کند. بگذارید مثالی بزنم. در باره افغانستان تا صحبت از جنگ و خونریزی در آن به میان باشد مخاطب غربی دوست دارد چیزی درباره‌اش بخواند اما جنگ که تمام شد دیگر  کسی به این مقوله کاری ندارد. ببیند ما چند نویسنده افغان داریم که پس از پایان جنگ و نوشتن از آن فراموش شدند. من نویسنده‌ای نیستم که بخواهم به موضوعات حاد سیاسی و اجتماعی وارد شوم. دوست دارم درباره طبقه متوسط جامعه خودم بنویسم و باید بدانم که خیلی سخت است که در چنین موقعیتی ناشری غیر ایرانی بتواند این اثر را معرفی کند، ترجمه کند و بفروشد. شاید یکبار با فاند کتابم را فروختم اما بار دوم و سوم چه؟

طلوعی افزود: آژانس ادبی مهمترین کمبود ما در حال حاضر در بازار کتاب است. آژانس ادبی چیزی است که می‌تواند هر کتابی را به دست ناشری برساند که آن کتاب به دردش می‌خورد. ما متخصص واسط میان ادبیات و ناشر اروپایی را نداریم. این کاری است که در سینمای ایران پخش‌کننده‌های بین‌المللی انجامش می‌دهند. در سینما از روز اول این سازوکار وجود داشته است که بتواند با آن با مخاطب و بازار خارجی رابطه برقرار شود و حاصلش جوایز بین‌المللی سینمای ایران بوده است اما در ادبیات هیچ اثر و یا نویسنده‌ای در یک سازوکار تعریف شده جهانی نتوانستیم معرفی کنیم. رابطه‌ای اگر بوده بین ناشر و نویسنده بوده. آژانسی نبوده و بالاخره باید روزی به این فکر بیافتیم که چقدر حضور این آژانس‌ها می‌تواند مهم باشد

وی در عین حال افزود: آژانس‌ ادبی کار دیربازده‌ای است و ما در ایران اهل کارهای دیربازده نیستیم. دولت‌ها باید از این آژانس‌ها حمایت کنند ولی عمرشان کفاف صبر در این راه را نمی‌دهد و آنها هم علاقه‌ای به این صبر ندارند.

طلوعی در بخش دیگری از این گفتگو به موضوع مبادله حق رایت کتاب بدون انتقال وجه اشاره کرد و گفت:‌در بازار اروپا ناشران بزرگ با هم همکارند. اما آنها الزاما با هم پول رد و بدل نمی‌کنند بلکه حق رایت با هم مبادله می‌کنند. ما یک ناشر ایرانی نداریم که با یک ناشر اروپایی رایت رد و بدل کند و نه پول. شاید یک ناشر اروپایی حاضر نباشد تا بازار ایران را نسنجیده چند هزار یورو در ایران سرمایه‌گذاری کند ولی رایت را می‌شود رد و بدل کرد بدون اینکه پولی در کار باشد. آژانس ادبی کارکردش دقیقا همین است. او بر اساس ساز و کار بازار این کار را انجام می‌دهد. در ایران آژانس ادبی یا سرمایه ندارد یا کار را بلد نیست.

وی در پایان گفت: ما الان از همسایه‌مان ترکیه وضعیت ادبی بهتری داریم اما آنها از ما بهتر در بازار اروپا خودشان را جا انداخته‌اند. آنها الان قفسه کتابشان را در کتابفروشی‌های اروپا دارند. کلی نویسنده درجه دو و سه آنها هم در اروپا در حال فروش کتاب هستند و مناسبات خود را شکل داده‌اند ما یک صدای تازه در ادبیات دنیا هستیم که حتما جذاب است. لازم نیست این صدای تازه بهترین کیفیت در دنیا را داشته باشد. ما از خیلی از کشورهای اطرافمان بهتر می‌نویسیم اما سازوکار و روش معرفی خودمان را بلد نیستیم.

28435621 156511191722530 903009001308946432 n 1080x658 - سفر کردن راه خوبی برای بیرون رفتن از فضاهای معمول داستان کوتاه است

سفر کردن راه خوبی برای بیرون رفتن از فضاهای معمول داستان کوتاه است

سفر کردن راه خوبی برای بیرون رفتن از فضاهای معمول داستان کوتاه است 1080 784 logos

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) تجربه‌های جدید به نویسنده امکان نوشتن از موضوعات و فضاهایی تازه را اهدا می‌کند. یکی از راه‌های کسب تجربه هم سفر است. بسیاری از نویسندگان مطرح دنیا آثار شاخص خود را پس از سفر و زندگی در  یک مختصات جغرافیایی غیر از مکان معمول خود خلق کرده‌اند. به تازگی مجموع داستانی به نام «هفت گنبد» از سوی نشر افق راهی بازار کتاب شده است که نویسنده پس از سفر به هفت شهر از هفت کشور مختلف آن را به رشته تحریر درآورده است. با محمد طلوعی نویسنده این مجموعه داستان درباره  تجربیاتی که برای نوشتن این داستان‌ها کسب کرده است و همچنین راهکارهای ایجاد فضاهای متفاوت در داستان گفت‌وگویی انجام داده‌ایم که در ادامه آن را می‌خوانید.


استقبال خوانندگان و همچنین ناشران برای چاپ و انتشار اثر بیشتر از رمان بوده تا داستان کوتاه؟ چه شد که بعد از تجربه رمان «آناتومی افسردگی» دوباره به نوشتن مجموعه داستان روی آوردید؟
داستان کوتاه برای من یک حریم امن است. من بدون توجه به موفقیت‌های بازار دوباره به داستان کوتاه برخواهم گشت. بعد از این اثر یک رمان و دوباره بعد از آن یک مجموعه داستان به نام «هفت شهر» دارم که به محض آماده‌شدن آن را چاپ و منتشر خواهم کرد. البته چند تا از داستان‌های

سفر کردن راه خوبی برای بیرون رفتن از فضاهای معمول داستان کوتاه و این فضاهای دستمالی شده که در بهترین شکل ممکنه داستان‌هایی هستند که در تهران می‌گذرند، است.

این مجموعه را  هم نوشته‌ام.

برای نوشتن مجموعه داستان «هفت گنبد» به هفت کشور سوریه،‌ ارمنستان، لبنان، عراق، گرجستان،‌ افغانستان و عمان سفر کرده‌اید. چرا این هفت کشور را برای سفر و کسب تجربه انتخاب کردید  و اینکه دلیلش صرفا نزدیکی آن‌ها به  کشور خودمان بود یا دلیل دیگری داشت؟
چون این کشورها حول ایران بودند و درواقع این ایده‌ای بود که از «هفت پیکر» نظامی گرفتم. به نظر می‌رسد که این داستان‌ها پیرامونی هستند و داستان‌هایی‌اند که دور و اطراف ایران می‌گذرند و البته در ایران بزرگ اتفاق افتاده‌اند نه در جغرافیای امروز ایران. می‌خواستم یک  این‌همانی با داستان‌های مجموعه «هفت گنبد» نظامی داشته باشد.

اینکه تصمیم گرفتید برای نوشتن اثر تازه‌تان به سفر بروید از کجا سرچشمه می‌گرفت و دلیل اصلی سفرتان برای نوشتن این مجموعه  داستان چه بود؟
به نظرم می‌رسید که سفر کردن راه خوبی برای بیرون رفتن از فضاهای معمول داستان کوتاه و این فضاهای دستمالی شده است که در بهترین شکل ممکن داستان‌هایی هستند که در تهران می‌گذرند. فکر کردم این تغییر فضا یک نوع تغییر نگاه هم به من می‌دهد و داستان‌هایی به وجود می‌آورد که شبیه آن چیزی نیستند که الان وجود دارند.

در داستان‌های این کتاب به کرات از لغات و اصطلاحاتی که در خطه جغرافیایی داستان رایج است، استفاده کرده‌اید. به عنوان مثال در داستان «لوح غایبان» از واژگانی مانند مضیف، در داستان دیگری از واژه‌های انگلیسی مانند خمیر دندان نان‌اسموکی و واژگانی از این قبیل.  به نظر می‌رسد این کار عامدانه و برای پررنگ‌‌کردن فضاهای داستانی از سوی نویسنده انجام شده است.
‌بله صددرصد که آگاهانه بوده. این کار برای ساختن فضای متفاوت داستان‌ها بود. بسیاری از این کلمات وقتی در شکل غیرترجمه آن استفاده می‌شود، به همین شکل هم می‌تواند وارد زبان داستانی ما شود. درباره مثال‌تان هم درباره خمیردندان نان‌اسموکی و باقی کلمات هم باید بگویم که مانند این‌ها برای خیلی‌ها نیاز به ترجمه ندارد.

بله در گفتار آشنا به نظر می‌آید اما به شکل نوشتار در کتاب چندان آشنا و ملموس نیست و استفاده از آن‌ها چندان باب نشده است.
به نظرم باب می‌شود. فکر می‌کنم وقتی این لغات در کتاب تکرار می‌شود،‌ تعمد نویسنده برای ساختن این فضا به چشم می‌آید.

به نظر خودتان با مجموعه داستان «هفت گنبد» چقدر توانسته‌اید به سطح بین‌المللی و استاندارد جهانی داستان کوتاه نزدیک شوید؟
قصدم از چیزهایی که می‌گویم خودستایی یا چیزی شبیه آن نیست. من سعی کردم به آن الگوهایی که در داستان‌نویسی در سطح بین‌المللی وجود دارد، نزدیک شوم و البته نظر خوانندگان و منتقدان هم برایم مهم است.

فکر می‌کنید ادبیات داستانی ما در سال‌های اخیر چقدر توانسته به این سطح نزدیک شود؟
به نظرم به دلیل اینکه با فاصله کوتاهی ترجمه‌های جهانی را می‌بینیم و گاهی کمتر از یک ماه از انتشار داستان در نیویورکر آن را می‌خوانیم، می‌توانم بگویم که درواقع نسخه‌های اجرا شده جهانی به ما از لحاظ ذهنی و عینی نزدیک است و می‌توانیم قضاوتی داشته باشیم که همزمان با ما چه اتفاقی در جهان ادبیات می‌افتد. پیش‌ترها قدری زمان می‌برد که به این مساله اشراف پیدا کنیم و آن را تشخیص بدهیم. اما به طور مثال الان به نسبت اینکه نویسندگانی مانند جومپا لاهیری در این لحظه چه  می‌نویسند می‌توانیم خودمان را قضاوت کنیم و نسبت و فاصله خودمان را با آن‌ها رعایت کنیم. از این نظر وضع ادبیات داستانی ایران خیلی خوب است،‌ چه در داستان کوتاه چه در رمان.

برای ورود به فضاهای نو و فاصله گرفتن از جریان معمول در داستان یک راه سفر است و تجربه‌های مختص هر نویسنده که شامل تجربه‌های زیستی شخص می‌شود. یک راه هم مطالعه دقیق و پیگیری آثار ادبی جهان است که از راه خواندن ترجمه‌های روز حاصل می‌شود. اولویت شما برای ورود به فضاهای تازه و نو چیست؟
هر نویسنده‌ای اصول نوشتن خودش را دارد و طی زمان اصول خود را پیدا می‌کند. من به شخصه ترکیبی از این دو برایم بسیار جذاب است. من نویسنده‌ای هستم که هم از تجربیات زیستی و سفر و هم تجربه‌ای که از خواندن به دست می‌آورم در خلق داستان بهره می‌برم و تلفیقی

تجربه آمریکای لاتین می‌گوید که داستان بومی هم خریدار دارد هم قابل ترجمه است و هم قابلیت جهانی شدن دارد.

اتفاق خوبی که این اواخر به طور مستمر در حال رخ دادن است،‌ ترجمه آثار نویسندگان معاصر اعم از داستان کوتاه و رمان به زبان‌های دیگر است. بسیاری از آثار شاخص ادبی ما در دسته آثار اقلیمی و بومی قرار می‌گیرند که به راحتی قابل ترجمه نیستند. به نظر می‌رسد آثار مدرن و غیربومی شانس بیشتری برای ترجمه به زبان‌های دیگر دارند. نظر شما در این باره چیست؟
من ایده خاصی در این باره ندارم. بازار جهانی را آنقدر نمی‌شناسم که بتوانم تخصصی به آن پاسخ بدهم. ولی درباره آثار بومی می‌توانم از چیزی که در ادبیات آمریکای لاتین اتفاق افتاده است، سخن بگویم. آن‌ها معتقدند که بومی‌ترین داستان،‌ جهانی‌ترین داستان است. اگر چیزی اتفاق بیفتد در جایی که به تمامیت بومی‌‌گرایی آن منطقه وابسته است، اتفاقا آن داستان امکان جهانی‌شدن بیشتری دارد. من فاصله‌ای را که شما برای داستان بومی و مدرن می‌گویید خیلی درک نمی‌کنم. اما تجربه آمریکای لاتین می‌گوید که داستان بومی هم خریدار دارد هم قابل ترجمه است و هم  قابلیت جهانی شدن دارد.

چه اثری در دست نوشتن دارید؟
یک ناول کوچک به نام «خواب فروش بالات» و یک رمان مفصل به نام «دائره‌المعارف رویاها» و  همچنین یک مجموعه داستان به نام «هفت شهر» که ماجراهای آن در هفت شهر از ایران می گذرد. فضای این کارها با هم و با آثار قبلی من بسیار متفاوت است و ترکیبی از تجربه زیستی و تطبیقم با آثار جهانی است.

گفتنی است؛ مجموعه داستان «هفت گنبد» نوشته محمد طلوعی در 216 صفحه و شمارگان 1100 به قیمت 19000 تومان در سال 1397 از سوی نشر افق منتشر شده است.

آرت تاکس: ادبیات ایران در هم‌کاری با ناشران بزرگ بین‌المللی ناکام است

آرت تاکس: ادبیات ایران در هم‌کاری با ناشران بزرگ بین‌المللی ناکام است 150 150 logos

شهسوار 853x658 - آناتومی افسردگی در گرگان و شهسوار

آناتومی افسردگی در گرگان و شهسوار

آناتومی افسردگی در گرگان و شهسوار 853 1280 logos

عصر روز پنجشنبه 17 اسفند جشن امضا و نشستی با نویسنده در خانه کتاب گرگان برپا است.

نشانی: گرگان، خیابان ولیعصر، بین عدالت 8 و 10/ زیرزمین بانک سامان

gorgan 1024x1024 - آناتومی افسردگی در گرگان و شهسوار

در ادامه راه هم، جشن امضا و نشست صمیمانه با محمد طلوعی در کافه کتاب شهسوار جمعه 18 اسفند/ ساعت 18 الی 20 برگزار می‌شود.

نشانی: شهسوار (تنکابن)، ابتدای خیابان ورزش، کافه کتابشهسوار 682x1024 - آناتومی افسردگی در گرگان و شهسوار