شوقت،کرشمهات ابروهات را توی صندوق گذاشتهای
زنی که نیستی چرا اینهمه سرخاب میکنی
آدمبرفی من
روی ردی از جای پا میرقصی
هر قدمی که برمیداری دو تا به پس
معلوم نیست دور میروی دورتر میروی
زنی که توی تو آب شده
خیال لیوانی درعطش ظهر تابستان
سراب شدی هنوز نرفته
تنگم بگیر
جبههی هوای پرفشاری از آفریقا میرسد
معجزهای از جایی بعید
که بیشتر دوام کنی
آب شدی آدم برفی توی سیوهفت درجهی بغلم
خیال میکنم از اول نبودی
زنی برای رقص قرض میکنم